کشته شدن اسماعیل هنیه و حسن نصرالله بهعنوان دو نماد اصلی گروههای نیابتی جمهوری اسلامی، نشاندهنده سقوط قطعی استراتژیهای منطقهای این رژیم است.
جمهوری اسلامی سالها با حمایتهای مالی و نظامی از گروههای شبهنظامی، تلاش کرد خود را بهعنوان یک قدرت منطقهای نشان دهد.
اما اکنون این گروهها، یکی پس از دیگری، یا از بین میروند یا از حمایت جمهوری اسلامی ناامید شدهاند.
سقوط بشار اسد نیز بهعنوان متحد اصلی ایران در سوریه، ضربهای استراتژیک به رژیم وارد کرد.
شکستهای نظامی در سوریه و کاهش نفوذ ایران در این کشور، پایان رؤیای هژمونی جمهوری اسلامی را تسریع کرده است.
نیروهای امنیتی ایران، که زمانی با ادعای "قدرتنمایی" در منطقه ظاهر میشدند، اکنون تبدیل به بازیچهای برای تحقیر بینالمللی شدهاند.
رژیم پوسیده و فرماندهان پرحرف
فرماندهان سپاه پاسداران، که با ادعاهای بیپایه و اساس خود سعی در پوشاندن ناکارآمدیهایشان دارند، تبدیل به نماد بیکفایتی و یاوهگویی شدهاند.
سخنان بیاساس و تهدیدهای بیپشتوانه آنها نهتنها در داخل کشور، بلکه در سطح بینالمللی نیز به سخره گرفته میشود.
این فرماندهان بهجای ارائه استراتژیهای مؤثر، تنها به تکرار شعارهای توخالی مشغولاند.
ریزش درونی؛ شکاف در نیروهای انقلابی
اعترافات و انشعاباتی که در میان نیروهای انقلابی و امنیتی رخ داده است، نشانهای واضح از فروپاشی داخلی جمهوری اسلامی است.
بسیاری از نیروهای امنیتی و مسلح که زمانی بهعنوان ستون فقرات رژیم شناخته میشدند، اکنون یا از آن جدا شدهاند یا با سرخوردگی، تنها نظارهگر سقوط حکومت هستند.
این روند نشان میدهد که دیگر هیچ شانسی برای بقای جمهوری اسلامی باقی نمانده است.
منطقهای امنتر بدون جمهوری اسلامی
با از بین رفتن گروههای نیابتی وابسته به ایران، منطقه خاورمیانه شاهد فضای باثباتتری خواهد بود.
دخالتهای جمهوری اسلامی در کشورهای همسایه، سالها به بیثباتی، جنگ و خشونت دامن زده است.
اما اکنون، با فروپاشی محور مقاومت، فرصت مناسبی برای بازسازی و صلح در منطقه فراهم شده است.
منبع: Tafsirkhabar.com